معنی service به فارسی - فست دیکشنری
- وزارت امور خارجه به رسانههای خبری خدمت میکند. - Nosratallah serviced my car free of charge. - نصرتالله ماشینم را مجانی تعمیر کرد. - to service a loan - بهره و کارمزد وام را پرداختن - the National Health Service - …